پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئیه, ۲۰۱۸

روزهای ما به چه می گذرند؟

سی و شش «در هر روز، ما به هر جهت، به بدی می اندیشیم؛ به هر جهت، سخنانِ گناه آلوده بر زبان می رانیم، که کس نباید بر زبان براند؛ و به هر جهت، کارها  می ورزیم که  کس نباید بورزد.  با همین کردارهای ناشایست است که ما اندوه را بر خویشتن روا می داریم، و نورهای پنج فرشته که در طی هر روز خورده ایم، در ما به جایگاه پُرزیان می روند. که ما - ارواحِ ما -  در عشقِ «آزی»، آن دیوِ سیری ناپذیرِ بی شرمِ حرص، سیر کرده است. به همین دلایل ای خداوندگارِ من، ما دعا می کنیم تا از گناه آزاد شویم. پس گناهم ببخشای  به پاسِ مژده ی ایزدیِ دین».  (حضرت مانی - سده ی سوم میلادی کتاب «خُواس تَوانیفت» [اعتراف نامه]  – بخش 15)

«آینه های کامل»

سی و پنج. «و اسطه ای بین خلق و خالق لازم. یعنی نفسی که از انوار تجلّیات الهیّه مستفیض است و به عالم انسانی فیض بخشد، چنانچه قُوّۀ اَثیر، کسب حرارت از اشعۀ شمس نماید و به زمین فیض رساند. اگر بخواهیم نماز کنیم باید به مرکزی توجه نمائیم اگر به خدا توجه خواهیم باید قلب را به یک نقطه متوجه سازیم. اگر شخصی بدون واسطه یعنی مظهر الهی بخواهد خدا را عبادت کند باید اول، تصوری در فکر خود از حق، متصوّر شود و آن تصوّر، مخلوق فکر اوست، چه که مُحاط، ادراک مُحیط نتواند پس خدا به این طریق ادراک نشود . آنچه را انسان در فکرش تصوّر می کند، مفهوم ذهنی اوست و آنچه مفهوم [مورد فهم] اوست، این خدا نیست. آن خدایی را که انسان برای خود تصوّر می کند اوهام است، تصوّر است، خیال است، صُوَر ذهنیّه است، ابداً ربطی بین این تصوّر و آن ذات مقدّس نیست . اگر شخصی بخواهد خدا را بشناسد باید او را در مِرآتِ [آینه ی] کامل بیابد؛ چه حضرت مسیح یا حضرت بهاءالله. در هر یک از این مَرایا، شمس اُلوهیت را مُتجلّی مشاهده کند، چنانچه ما شمس ظاهری را به اِشراق و ضیاء و حرارتش بشناسیم. به همچنین به معرفتِ الهیِ آن شمس روحانی که

تحریف یعنی اینکه... - بخش 2

سی و چهار. تحریف یعنی اینکه در روز روشن و  در دنیای رسانه های امروزی ، در یک روزنامه ی رسمی و یک سایت حکومتی ایرانی، زندگی یک دانشمند نامدار فرنگی را با سانسور و تحریف، به چیزی جز آنچه بوده، تبدیل کنی! آری تحریف در ایران امروز و حکومت آن، تنها به متن و حکم کتاب های مقدس و سخنان الهی و احادیثِ پیامبران و امامان معطوف نیست، بلکه حتی به زندگی یک دانشمند شهیر ایتالیایی نیز می تواند تسرّی پیدا کند، به شرطی پای دیانت بهایی و نام بهاءالله در میان باشد! نمونه ی چنین اقدامی، زندگی پروفسور «الساندرو باوزانی» Alessandro Bausani است که با یک جستجوی ساده در زبان انگلیسی و ایتالیایی و حتی ویکی پدیای فارسی ایشان نیز می توان دریافت که از 29 سالگی تا پایان عمر خویش، بهایی بودند و این عقیده ی دینی بزرگ را نیز هرگز پنهان نکردند. اساساً همین عقیده به دیانت بهایی بود که زندگی حرفه ای این استاد را چنان تحت تأثیر قرار داد که سراسر زندگی پُربار خود را وقف تاریخ و ادیان و زبان های شرقی کردند و کتاب های بسیاری از جمله «ایران دینی: از زرتشت تا بهاءالله» در 542 صفحه را نوشتند و چندین بار نیز از ای

«راهِ نجاتِ امروز ما»

سی و سه. «در این ایام، عالَمِ وجود در مَهلکه ی عظیم افتاده و از اعماقِ قلوب، ندای نجات و اِستِخلاص از شرّ این مَخاطر (خطرات) ، مُرتفع  (بلند است) . قلوب، پریشان است و نُفوس، تشنه ی ماءِ مُعینِ (آبِ جاری و زلال) صلح و سلام؛ و ارواح از نتایجِ وخیمه و مَضرّاتِ مُهلکه ی ضَغینه و بَغضاء (کینه و دشمنی) و ظلم و جَفا و حِقد و حسد، مُشمئز (بیزار) و در عذاب است؛ و عموم [مردمانِ جهان]، از امتدادِ جنگ و جدال و حَرب و قتال (کشتار)، خسته و نالان. از حُرّیتِ مُفرَطه (آزادی های بی بند و بار) و تضعیف و تذلیلِ قوه ی دیانت (ذلیل شدنِ دین)، هرج و مرج راه یافته و بر مَکایدِ سیاسیه (خباثت های سیاسی) و مُنازعاتِ اقتصادیه (ستیزهای اقتصادی) و مشکلاتِ جنسیه افزوده [است]. جز قوّه ی امرالله، هیچ امری و هیچ قوّه ای، این مَفاسدِ قَویه (فسادهای نیرومند) را اصلاح ننماید و جز تعالیم سَماویه (آموزه های آسمانی)، که در این ظهورِ بدیع (ظهور نوین الهی)، کاملاً (بی کم و کاست) از سَماء مَشیّت الهی نازل گشته، این علل و امراض مُزمنه  (دردهای کُهنه)  را شفا ندهد. پس احبّای الهی (عاشقانِ خداوند) ، که م