عصر مظاهر و گنج های ایزدی


چهار.


«عصر مَظاهرِ خداوندِ یکتا»: این، نامِ یک دورانِ تازه است که امروز در آن بسر می بریم.
دورانی که 175 سال پیش آغاز شده است و مطابق وعده های ایزدی، تا 500 هزار سال دیگر نیز ادامه خواهد داشت.
اما نکته ای که اهمّیت دارد این است که بدانیم: واژگان، بسی حسّاس و مهم اند و ظریف پیکر؛ چنانکه گاهی، استفاده از یکی به جای دیگری - چه در اصل و چه در ترجمه - یک نسل را توانِ سوزاندن دارد و یا عصری را توانِ حیات بخشیدن.
در اینجا موضوع بر سر واژه ی «نبوّت» است؛ هنگامی که همچنان از واژه ی «نبوّت» استفاده می کنیم، بی آنکه به معنایش دقت کنیم، برای خیلی از باورمندان، این توهّم برجای می مانَد که دوران پیامبری تمام شده و دیگر خداوند با آدمیان سخن نمی گوید، زیرا حضرت محمد ص خاتم النّبیین بود. 
بنابر این منطق، کار به دستِ کسانی افتاده و می افتد که بدون وحی و برهان، صرفاً با مقداری مطالعه و تحصیل دینی، خود را جانشین خدا و وارث پیامبران معرفی می کنند و مؤمنان نیز چاره ای جز دنباله روی و تقلید آنان نمی یابند. برخی نیز در سوی دیگر، «از دین بریدن» را «راه نجات» می شناسند تا با عقلِ زمانه، همسو شوند. گروهی نیز در این میانه، با ترکیب های دلبخواهیِ کمی از این و کمی از آن، به دین سازی های شخصی یا گروهی مشغول می شوند که آنها نیز چون حجّتی از سوی پروردگار ندارند، در گذر تاریخ، ناپدید می شوند.
باورنکردنی است که این گمراهی های سه گانه در زمانه ی ما، اغلب از فهمِ غلطِ یک واژه - آری، تنها یک واژه - یعنی «نبوّت» که به فارسی، «پیامبری» ترجمه می شود، برخاسته اند و این که معادلِ «خاتم النبیین» می شود: خاتم پیامبران، یعنی آخرین فرستاده ی الهی برای بشر! 
اینگونه همه ی ادیان، پیامبر خویش را به حکم یک یا چند آیه در کتاب مقدس شان، آخرین فرستاده ی خدا می پندارند و پیامبران بعدی را تأیید نمی کنند که هیچ، لعن و طعن و کشتار نیز می کنند! این است دلیل آنکه با وجود ظهور عیسی ع، همچنان جماعت زیادی به موسی و داوود و یحیی و زرتشت و بودا و کریشنا و... پایبند مانده اند و عیسی مسیح ع را تأیید نمی کنند. همچنین با وجود ظهور محمد ص، عده ی بیشماری به عیسی ع  پایبند مانده و محمد ص و کتابش را فرستاده ی غیرخدا می شمرند! 
افسوس که تاریخ، هربار تکرار می شود و آدمی در این میان، مدام بر شوربختی و نگون حالی خویش می افزاید.
چنانکه این بار نیز با وجود ظهوراتِ عظیم و شگفتِ حضرت باب و بهاءالله، انبوهی از پیروان ادیان پیشین، صِرف تفسیرهای دلبخواه از واژگان، به این دو موعود بزرگ ایزدی، اعتنا نکرده و همچنان خود را بر خدای یکتا ترجیح داده اند. حال آنکه اگر درست دیده و اندیشیده شود، بطور مثال در همان یک آیه ی قرآن که موضوع خاتمیت را مطرح می کند (سوره احزاب - آیه 40) بسی روشن و واضح می توان دید که محمد «رسول الله و خاتم النبیین» است، یعنی  ایشان رسولی الهی است و آخرین نبی. 
اگر مقصود این بود که محمد ص، هم آخرین رسول است و هم آخرین نبی، چرا خودِ خداوند از واژه ی «خاتم الرّسل» بهره نبرد؟ مگر جز این است که قرآن، کتابی ست بس روشن و دقیق در بیان معانی عظیم ایزدی؟ پس چطور مسلمانان به خود اجازه می دهند که کلمه ای آن هم به این درجه از اهمیت به آن بیفزایند که در آن وجود ندارد؟! آیا علمای اسلام حق دارند به دروغ، کلماتی را به خداوند نسبت دهد که خودِ حضرت حق، در قرآن از آن استفاده نکرده است؟!
اما حقیقت این است:
محمد ص در قرآن، تنها «خاتم النّبیین» خوانده شده و نه «خاتم رسولان»؛
و دو واژه ی رسول و نبی، در معنای اسلامی، عربی و دینی با هم تفاوت معنا و درجه دارند که در خود قرآن نیز این تمایز مشخص است. (سوره مریم - آیات 51 و 53).
اما بر مبنای آیین نوین و الهیِ حضرت باب و بهاءالله، عصر نبوّت با ظهور حضرت محمد ص خاتم الانبیاء به پایان رسید و پس از ایشان و قائم آل محمد که همان حضرت باب بودند، دوران «مَن یظهره الله» یا کسانی که خداوند ظاهرشان خواهد ساخت، آغاز گردید.
بنابراین باید نام «عصر نبوّت» را نامی کهن دانست که خداوند متعال، خود آن را به اسم و رسمی تازه تغییر داده است:
عصر مظاهر الله که در آن، فرستادگانِ تازه و گنج های ایزدی (کُنوز الله)، هر یک به وقت خویش از راه خواهند رسید و این دورانِ بلوغ انسان را در افقی بس فراخ، شگفت انگیز و غیرقابل تصوّر رقم خواهند زد.

کد مطلب: 4

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

لوح احمد - برگردان به پارسی

الله ابهی

«راز حضرت کریشنا»