«راه، یکی ست و آن هم راستی؛ باقی همه، بیراهه»
هفده.
آدمی می مانَد از کجا آغاز کند!
آنقدر ناگفته ی مهم و ناشِنُفته ی زرّین هست، آنقدر حقایقِ
واضح اما نادیده مانده، هست که راوی براستی می مانَد از کدام به کدام رَوَد، که
یکی از دست نرود و دیگری آن لابلا مغفول نمانَد!
در این سالها و ثانیه ها که رویدادها به سرعت و شتاب می گذرند، مردمان اغلب یا به رسوم کهن خود دلخوش مانده اند و یا چنان به آن «اصلِ اصیل»، بی توجه و به رخدادهای زرد و دروغین یا
تحریف های سراپا جعل، مشغول گشته اند که دشوار بتوان، موضوعیّت ِحقیقت را چُنان طرح
کرد که حتی در حداقل ترینِ اندازه ها نیز، شایسته ی ساحتِ حقیقت باشد.
حقیقتی که «همیشه یکی بوده و خواهد بود، باقی همه، بیراهه».
کد مطلب: 17
نظرات
ارسال یک نظر