«پزشکِ ایزدیِ دانا، برای تمام دردهای امروز دنیا»
بیست.
«رگِ جهان، در دستِ پزشکِ دانا است،
درد را می بيند و به دانائی درمان مي کند.
هر روز را رازی است و هر سر را آوازی؛
دردِ امروز را درمانی و فردا را درمانِ ديگر.
امروز را نگران باشيد و سخن از امروز
رانيد.
ديده مي شود گيتی را دردهای بيکران فرا
گرفته
و او را بر بستر ناکامی انداخته.
مردماني که از باده ی خودبينی سرمست شده
اند
پزشکِ دانا را از او بازداشته اند!
اين است که خود و همه ی مردمان را
گرفتار نموده اند.
نه درد مي دانند، نه درمان مي شناسند.
راست را کژ انگاشته اند
و دوست را دشمن شمرده اند.
بشنويد آواز اين زندانی را!
بايستيد و بگوئيد؛
شايد آنان که در خواب اند بيدار شوند.»
(حضرت بهاءالله – دریای دانش
– صص 3 و
4)
نظرات
ارسال یک نظر