چرا برخی الواح بابی و بهایی به زبان عربی است؟
دوازده.
بخشی از کتاب های مقدّس بابی و بهایی، به زبان فارسی است و بخشی به زبان عربی.
برخی می پرسند مگر این دو پیام آور، ایرانی - شیرازی و مازندرانی/ تهرانی - نبوده اند؟
پس چرا کتاب های آسمانی شان به دو زبان فارسی و عربی نازل شده است؟!
سه دلیل اصلی و منطقی برای این مسأله ی مهم وجود دارد:
1. مخاطبِ نخستِ حضرت باب، علمای اسلام بودند. سخن گفن به زبان علمی و مذهبیِ قابل فهم برای ایشان، از درجه ی اهمیت بالایی برخوردار بود. تاریخ نشان می دهد که این شیوه ی تکلّم تا چه اندازه در بسیاری از آنها اثر گذاشت و در کوتاه مدتی، انقلابی عظیم، سرتاسر ایران قَجَری را درنوردید و خبر ظهور حضرت باب و یاران شان حتی تا اَقصا نقاط اروپا و آمریکا نیز رسید. انبوهی از روحانیون و در پی آنها مردم عادی، به مظاهر ظهور الهی - قائم آل محمد و در پی او بقیه الله الاعظم - پیوستند و چنان در راه شان ایستادگی کردند که تاریخ، چنین مقاومت و رشادتی را در حافظه ی خویش بیاد نمی آوَرَد.
2. حضرت باب، پایان بخشِ دُور دینِ اسلام و قائم آل محمد بودند و الزام داشت که پاسخ بسیاری از پرسش های اسلامیِ نهفته در آیات و احادیثِ آن دُور را بدهند و چنین نیز کردند؛ سرتاسر کتابِ بیان و دلایل السبعه و... لبریز از این پاسخ های دل انگیز است. بنابراین درهم تنیدگیِ دو زبان فارسی و عربی در کلامِ مذهبی شیعه ی آن زمان، به اندازه ای بود که استفاده ی توأمان از هر دو را برای این پاسخگویی می طلبید. چنانکه گاه حتی یک کتاب با دو زبان - نظیر بیانِ فارسی و بیانِ عربی - برای مردمان نازل می شد تا هر کس بتواند بهره ی خویش را از آنها بردارد.
3. تمام دورانِ رسالتِ حضرت بهاءالله پس از تبعیدشان از ایران و تهران (ارض طا/طهران)، در ترکیه، عراق و فلسطینِ عصرِ عثمانی سپری شد و بنابراین، اغلبِ علما و مردمانِ بومی گرداگردشان، به زبان عربی تکلم می کردند یا عربی، زبان دوم و دینی شان محسوب می شد. پس مطابق با این آیه ی قرآنِ عزیز که «ما هیچ رسولی را نفرستادیم مگر اینکه به زبان قومش سخن می گفت تا حقایق را برایشان بیان کند» (سوره ابراهیم - آیه 4) استفاده از فارسی و عربی - آن هم با این وسعتِ شگفت انگیزِ واژگان در الواح بهایی - هر دو برای حضرت شان، زبانِ قوم ایشان محسوب می شد؛ اقوامِ سرزمین
هایی که چهل سال گرداگردِ ایشان بودند و پاسخِ پرسش های بی شمارِ زمانه ای را می جستند که با شتاب احاطه شان می کرد و کسی جز مظهرِ موعود نمی توانست به آنها پاسخی درخور و شفابخش بدهد.
کد مطلب: 12
نظرات
ارسال یک نظر