«به زبان: خدا - در عمل: خود»
هجده.
«نظر کن به سُمّ خَری که گمان می کنند نَصاری (مسیحیان)،
که از خَرِ عیسی [بوده] است؛ او را چگونه مُرتفع (مهم و بالابلند)
نموده اند و فوج فوج (گروه گروه) بسوی او مُتَصاعِد
می شوند (شتابان بالا می روند) و به این عمل،
تقرّب می جویند!
ولی [هنگامی که] مِثل رسول اللّه ظاهر می شود، تا هفت سال به
آن [ظهور] ایمان نمی آورند!
حال ببین وَزنِ اعمالِ خَلق، در کجا واقع [و تا چه
اندازه پایین] است...
و حال آنکه امّت عیسی اگر یقین می نمودند که این همان احمدِ
موعود است، احدی از نَصاری (مسیحیان) مُحتَجب (غافل)
نمی ماند از رسول الله.
و چه رُهبان ها (کشیش ها)
بودند که ریاضت می کشیدند که رضای خدا را تحصیل کنند و از برای کسی که عمل می
کردند، ظاهر شد و به او ایمان نیاوردند و گفتند: تو نیستی
آنکه عیسی (ع) خبر داده!
و گمان نکنی که آنها در دین خود، مُحتاط نبودند یا آنکه می
خواستند [عمداً] ایمان به حق نیاورند؛ بلکه عدم ایمان و یقینِ آنها، از شدّت احتیاطِ آنها
بود که در دین خود داشتند و [اینکه] کُل، «مابینِ خود و خدا»، [عملاً] خود را مُجاهد و مُصاب
(صَواب و برحق) می دانستند!»
(حضرت باب، قائمِ شهیدِ آل محمد - دلایل سبعه - صفحات 20 و 21)
کد مطلب: 18
نظرات
ارسال یک نظر