به اطرافت نگاه کن...
بیست و هفت.
به اطرافت نگاه کن؛ همه اش جنگ و نَقص و تناقُض!
اگر مُنصفانه بنگری، این
روزها تنها چیزی که قلبِ تو و قلب جهان را آرام می کند، «بهاءالله» و کلام الهی اوست.
براستی در میان این
همه تعصب و خشونت و کینه،
چه چیز جز نوشیدنی خنک و گوارایی که او به رایگان
به ما پیشکش می کند،
جگر آدمی را در این
گرمای مرگبار و تب و تابِ هولناکِ دیوانه وار، خوش و خنک می سازد؟!
که بهاءالله به ما می
آموزد:
خداوندِ یکتا، زنده
و پاینده است و پیامِ او را نیز تا جهانِ آفرینش هست، پایانی نیست.
که دین نیز همچون دانش
و تکنولوژی و سراسر پدیده های دیگر در هستی، نو می شود و جهان را هم با خود نو می
کند.
که خداوندگار، هماره
از ما جلوتر بوده و نیازهای ما را نیز پیشاپیش با الطاف و قوانین زیبایش، برطرف
ساخته است.
قوانینی که می گویند ما
آدمیان، فارغ از همه ی خط کشی های دروغینی که بین خودمان ساخته ایم، باید عاشقانه
به هم خدمت کنیم و جهان را نیز به یگانگی بی نظیری که مظهر ظهور الهی عصرمان، وعده
اش را داده، نزدیک سازیم.
و سرانجام اینکه
تمامی آن نقص ها و ضعف ها، «از ماست که بر ماست» نه از خدا و امرش. از مایی است که پیام الهی را
نفهمیدیم و پیامبرانِ نوینِ ایزدی را همچون سابقه ی خراب مان در همه ی تاریخ، رد کردیم و حالا با «کاسه ی چه کنم» نشسته ایم
و به زمین و زمان ناسزا می گوییم که چرا دنیا به این شکل درآمده و این همه مشکلات
از کجاست و چرا خدا در برابر این همه مشکل سکوت کرده است!
وا اسفا از این قطرات محال اندیش!
حال آنکه کافی ست گوش
بگشاییم و مژده ی بزرگ الهی را بشنویم که همان ظهور دوباره ی عیسی مسیح ع
است. همان ظهور قائم آل محمد و بقیه الله است. همان ظهور سوشیانت است. همان برخاستنِ مَشیاست. همان
آمدن بودای جاودان و مِهر تابان است. بهاءالله همه ی این وعده ها و ختم همه ی مژده های کهن است که خود به آمدن عصر تازه ای از رسولان الهی در آینده مژده می دهد. او و حضرت باب، حلقه ی اتصال عصر کهن و نوی بشرند که خاتمه ی عصری را اعلام کرده و آغاز عصری را اعلان داشته اند.
کافی چشم باز کنیم و ببینیم که خبر بزرگ
آمده است و جهان به دورانی تازه، وارد شده که در آن مساوات به حداکثر خود نزدیک
خواهد شد و بشریت وارد عصر بلوغ خویش خواهد گشت.
آری، دروازه های جان
و دل را بگشاییم و «نبأ عظیم» را از «بقیه الله» موعودِ همه ی ادیان بشنویم.
شایعات و خیالات و
توهّمات شخصی و جمعی را کنار بگذاریم و تفسیر کتابها و روایات دینی کهن را از
یوسفِ الهی بشنویم. سپس درد را نزد پزشک حاذق ایزدی بریم و شفا یابیم. آنگاه با
شادی راستین حاصل از همسویی با همه ی ذرّات کائنات، با درخشش «فرّه ی ایزدی»
همپیمان گردیم و جهان را با آوای خوش «یا بهاءالابهی»، روشن و آباد سازیم.
کد مطلب: 27
نظرات
ارسال یک نظر