لوح استقامت
سی و هشت. «لوح استقامت»:
«ای بندگانِ خدا، شما را به امانت و راستی و وفاء و نیز تقوای خداوندِ عزیزِ حکیم، وصیت مینمایم.
هر آن کس که به تقوا متمسّک
گردد، او منتسب به این مقام بلند است.
پس ای اهل بهاء، چشم تان روشن
باد! چرا که به افق اَعلای من نظر دارد.
و خوشا به حالِ گوشهای تان!
چه که به شنیدنِ آیات پروردگارِ جهانیان شَرَف یافته است.
قدر این مقام بدانید که سوگند
به جانم، گنجینههای آسمانها و زمین با آن برابری ندارند...
ای اهل بهاء، شما منظورِ
نظرِ عنایت خداوندید و یکتاخداوند هر آنچه را که در راهِ محبتش میگویید، میشنود و هر
کاری که برای امرِ محکم و متین اش میکنید، میبیند.
پس مظهر او از زندانِ اعظمش، شما
را چنان یاد میدارد که نام های تان، همگی در لوح محفوظ ثبت گردند.
بگو سوگند به خداوند که همه
ی اشیاء در همه ی احوال، به شما بشارت این ظهور را میدهند اگر که شما اهلِ شناخت باشید!
پس استقامت نمایید و باز هم،
استقامت نمایید! مبادا که گامهایتان از این
صراطِ مستقیم بلرزند و بلغزند.
بگو که استقامت، بزرگترین
وصیت من بر شماست و مهمترین امانت من نزد شما.
آن را حفظ نمایید و فرا چشمِ
خویش دارید و خداوند بر آنچه میگویم وکیل است.
من آن دوستدارانم را که در
هوایم بیقرار و به پروازند و از باده ی خالصِ بیانم مینوشند، در لوحم و اوراقم و
زَبورهایم و صحیفههایم و کتابهایم وصیت مینمایم به استقامتِ کُبری! و قلم من و
مداد من و انگشتان من و دستان من و بازوان من و گوش من و چشم من و موهایم و اعضاء
بدنم و زبان ناطق امین من، بر این مطلب گواه هستند.
ما این یادآوری بزرگ در «تمسّک
به استقامت» را آن قدر تکرار کردیم که سرانجام قلم من، در آن هنگام که در میان انگشتانم حرکت میکرد،
به سخن درآمد و مرا گفت: «ای زندانیِ مظلوم! ای چیره بر ناپیدا و معلوم! میبینم که دریای
ارادهات به این کلمه ی مبارکه ی استقامت متوجه شده؛ استقامتی که در مقام یادآوری،
اساس کلمات عُلیا در ملکوت انشاء است. ای مالک جاودانگی، قسم به عزت تو! در این
مورد، خود را متحیّر میبینم و البته تویی دانا و باخبر! اما خواهش دارم که از
سیمای فهمِ من، پرده را به کنار زنی و ای مقصودِ عالَمیان، مقصود خویش را در این باره
بر من آشکار فرمایی! یعنی آیا ممکن است که بعد از اشراقِ خورشیدِ این وصیت تو از
افق مهمترین الواح ات، قدم یکی از دوستداران تو باز هم از صراطِ مستقیم بلرزد و بلغزد؟! براستی چگونه چنین چیزی ممکن است؟!»
گفتیم: «ای قلم بلندمرتبه! تو به کار خویش مشغول باش و آنچه را که خداوندِ علیّ ِعظیم امر
فرموده، انجام ده و مپرس آنچه را که قلب تو و قلوبِ اهل فردوس، همانها که حول امر بدیع من طواف میکنند، بسوزد و بگدازد! تو را ممکن نیست که بدانی آنچه را
که از تو نهان است و همانا خداست که ستّار و علیم است. پس در عوض، تو ای
قلم! رُخ نورانی خویش را به سوی نظرگاه برتر ایزدی متوجه ساز و مناجات نما و بنویس: «ای پروردگارِ من! آسمانِ بیان را به
ستارگانِ استقامت و امانت و راستی و وفاء، آراسته فرما زیرا که تو بر هر آنچه که بخواهی، توانایی و خدایی نیست مگر تو که چنین با تدبیر و کریم هستی.»
(نقل به فارسی از کتاب "لئالی الحکمه" - حضرت بهاءالله
جلد1، از انتشارات
بهائی برزیل، چاپ دوم، 1996م، ص113-114)
کد مطلب: 38
نظرات
ارسال یک نظر